داستانی از "پائولو کوئلیو"

داستانی از "پائولو کوئلیو"

در فولكلور آلمان ، قصه اي هست كه این چنین بیان می شود :

مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده .

شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ،

براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ،

مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ،

پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت

به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد .

زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت

و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه

او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند

"پائولو کوئلیو"

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که

ما انسان ها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم

که دوست داریم ببینیم

نظرات شما عزیزان:

منا

ساعت9:30---14 بهمن 1391

- [ایمیل]

خیلی قشنگ بود نیلوفر جان };-};-};-};-};-};-};-};-};-};-};-};-};-

AmIr

ساعت1:52---14 بهمن 1391

[وب سایت]

نفس بده که برات نفس نفس بزنم
نفس به جز تو نخواهم برای کسی بزنم
مرا اسیر خود کردی دعایم کن
که آخرین نفس را در این قفس بزنم

هانیه

ساعت18:14---13 بهمن 1391

[وب سایت]

خب میگما حالا که اینو درباره ادمها میدونیم چه خوبه که با این دید همدیگه هم زود ببخشیم

ساکن کوی دوست

ساعت15:49---13 بهمن 1391

نیلوفر آبی

ساعت13:36---13 بهمن 1391

سپااااااااااااس.........

---------------------------------
میان پیله هایِ تنهایی
دست و پا می زند احساسم
نفسم میگیرد در این بی هواییِ مطلق
دلم روزنه ایی بس کوچک به وسعت بی انتهایِ پرواز می خواهد
به فریادم برس
من میان این همه باور
میان این همه سکوت
دلخوش به پروانگیِ پروانه ی دلم هستم….

نیلوفر آبی

ساعت12:39---13 بهمن 1391

خیلی عالی بود..........

منا

ساعت10:57---13 بهمن 1391

- [ایمیل]

تو عربی خوندم انسان ها ادمهای شریف رو پست و بی ارزش می دونند و ادم های حقیر را شریف و می گفت که ادما در تشخیص چنین افرادی ناتوانند.

[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:قصه جالب,راز کائنات,داستان های پائلو کوئیلو,قانون جاذبه,مدیتیشن,فلسفه غرب,احکام اسلام, ] [ 9:54 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]